روز قشنگ من و دختری
سلااام دخترییی...
امروز صبح که بیدار شدیم گفتم ببرمت پارک اخه پارک و خیلی دوست داری...
ساعت ۱۱ رفتیم پارک وای چقدر دوستای خوب و مهربون پیدا کردی
هانیه خانوم که کلاس اول راهنمایی بود از طرف مدرسه امده بودن پارک و کلی باهات بازی کرد
ول کن سرسره که نبودی همش میخواستی مثه پسملا از سمت سرسره اش بری بالا میگفتی "پله نه "
تا ساعت ۱ پارک بودیم و بازی کردی
خسته شدی گفتم میارم خونه بخوابی
ولی ای دل غافل دینا جونی هم امد خونه و تو سرحالتر شدی و تا ساعت ۴ با اون بازی کردی(بیشترش دعوا بود که ختم به خییر شد)
الانم خیلی ناز و آروم لالا کردی فردا عکسهای پارکت و اپلود میکنم خوشگلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی